خدا را شکر... -خدا را شکر می گویم که لباسهایم برایم تنگ شده -خدا را شکر که گاهی اوقات بیمار می شوم،
این یعنی :
غذای کافی برای خوردن دارم.
این یعنی:
به یاد می آورم که اغلب سالم هستم.
-خدا را شکر که در پایان روز از خستگی از پا می افتم
این یعنی اینکه :
هنوز توان سخت کار کردن را دارم.
-خدا را شکر که شب عید جیبهایم خالی می شود،
این یعنی اینکه:
عزیزانی دارم که می توانم برای شان خرید کنم و دور هم شاد باشیم.
-خدا را شکر که سرو صدای بچه ها اعصابم را خرد می کند
این یعنی اینکه:
آنها سالم و سر حال هستند
-خدا را شکر که این همه شستنی و اتو کردنی دارم.
این یعنی :
من لباس برای پوشیدن دارم
-خدا را شکر که هر روز صبح باید با زنگ ساعت بیدار شوم.
این یعنی:
من هنوز زنده ام.
-خدا را شکر که در جائی دور جای پارک پیدا کردم.
این یعنی:
هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبیلی برای سوار شدن
-خدا را شکر که باید زمین را بشویم و پنجره ها را تمیز کنم.
این یعنی:
من خانه ای دارم.
-خدا را شکر که باید ریخت و پاش های بعد از مهمانی را جمع کنم.
این یعنی :
در میان دوستانم بوده ام.
-خدا را شکر که مالیات می پردازم
این یعنی:
شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم.
منبع: سایت هشت بهشت